25 June 2011

موسوی وقتل عام زندان ها در سال۱۳۶۷



اخیرا مشاورموسوی ؛اردشیر امیرارجمند اظهاراتی درمورد میزان مشارکت رئیس خود ، میرحسین موسوی خامنه ای ، در قتل عام زندانیان سیاسی در زندان های ایران آغاز شد که ۲۹ژوئیه ۱۹۸۸(۲۰ تیر۱۳۶۷ )بیان نمود
زندانیان موردنظر؛عمدتا مجاهدین خلق،همچنین از گروه های دیگرچپ گرا مانند فدائیان خلق (اقلیت) ، احزاب کارگران ، سازمان پیکار، (راه کارگر)، سربداران، حزب دموکرات کردستان، حتی زندانیان رژیم، حمایت از حزب
. توده و فدائیان خلق (اکثریت) بودند
امیر ارجمند رهبر خودمنتصب ، همراه با مجتبی واحدی خود گماشته؛درشورای هماهنگی خود رویش راه امید سبز همکاری دارند،که جنبش سبز رادرغیاب رهبران خود منتخبش؛ میرحسین موسوی و مهدی
. کروبی خامنه ای؛غصب کرده اند.این جنبش بارنخست صدای مردم درخیابان ها را برای خود ربود
. امیرارجمند اظهارات خود رابا "در نهایت موسوی میبایستی پاسخگوی اقدامات خود دراین دوره باشد."آغاز کرد
کاملا منصفانه است.این موضوع قطعا درطول مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری سال ۲۰۰۹ (۱۳۸۸) نیزمکررا
. مطرح گردید
درمبارزات انتخاباتی ،هنگام حضور وی دردانشگاههای مختلف در سراسر کشور، موسوی با فریادهای :"میر حسین، به ما درمورد ۱۹۸۸ (۱۳۶۷)پاسخ بده! " ، "تو ۱۳۶۷ کجا بودی؟ و چندنفرروتو کشتی؟" ، "خاک خاوران
. هنوز سرخ است!" ، "۶۷ ، ۶۷!" ، و "میر حسین،'۶۷" مواجه شد
خاوران گورستانیست که درآن بسیاری از قربانیان قتل عام زندان های تهران (اوین، رجایی شهر،گوهر
. دشت،وغیره) در قبر های ناشناس بطورجمعی دفن شده اند
. این حمام های خون؛ تنها زندانهای پایتخت منحصرنمیگردید وآنزمان ؛درتمام زندان های کشوربوقوع پیوست
همچنین؛ درطی این تظاهرات ؛دانشجویان مخالفت بادولت فعلی را ازهدف اصلی خود قراردادند : "محمود احمدی نژاد : منبع تبعیض و فساد" ، "دانشجو میمیرد، تسلیم نمیپذیرد!" ، "دانشجوی زندانی آزاد باید گردد!
"! دانشجویان دانشگاه آزاد بایدگردد! "، و" اوین دانشجو می پذیرد!"
در ادامه ؛امیرارجمند ادعا می کندکه موسوی دراعتراض به این کشتارها؛استعفا داده؛ اما همچنان تا سال۱۹۸۹ (۱۳۶۸) ؛زمانیکه طرح تجدید نظردرقانون اساسی مطرح گردید؛در پست خود؛انجام وظیفه میکرده
! این دروغ است
اگرموسوی چنین کرده بود، تومارآن درسراسرحاکمیت آنزمان پیچیده بود وعموم مردم ازآن باخبرمیشدند.درحقیقت؛او تا زمانیکه طرح تجدید نظردرقانون اساسی در۲۸ ژوئیه ۱۹۸۹ ( ۶مرداد۱۳۶۸) به تصویب رسید ،درپست خود بعنوان نخست وزیرباقی ماند؛ پس ازتصویب این طرح ؛ دفتر وی ملغا اعلام گردید
تنها کسی که در جهت رویا رویی با این خشونت ها سخنی گفت قائم مقام رهبری حسین علی منتظری بود. پس از تلاشهایی که خودشخصا برای جلوگیری از قتل عام ها نمود؛در اوایل ماه اوت ۱۹۸۸ (۱۳۶۸ مرداد) ؛منتظری سه نامه سرگشاده ، دونامه به رهبرخمینی ویک نامه به کمیته سه نفره کشتارها در زندان اوین
. نوشت
. آمار کشتگان بیشتر و بیشتر میشد
بجای استعفا دراعتراض به کشتارها،درمصاحبه ای با تلویزیون اتریش درماه دسامبر سال ۱۹۸۹( آبان۱۳۶۸) نخست وزیرموسوی؛ سعی درمرتبط جلوه دادن حمام های خون درحمله مجاهدین خلق ازعراق به ایران؛ نموده
ازآن دفاع کرد.سپس پیشنهاد کرد که:اگر"آلنده"درشیلی؛قبل از کودتایی که۱۱سپتامبر۱۹۷۳(۲۰شهریور۱۳۷۲)
. برعلیه اش انجام گرفت چنین کرده بود، دولتش پابرجا باقی مانده بود
پس از اظهارات عمومی منتظری ؛مبنی برمحکومیت قتل عامهایی که درزندانها درجریان بود؛همچنین فتوای صادرشده برعلیه سلمان رشدی،؛در۲۳ فوریه ۱۹۸۹ (۴اسفند ۱۳۶۷) مهدی کروبی، که درآن زمان؛مقام نایب رئیس مجلس را دراختیارداشت و اخیرا ؛بعنوان دبیر کل مجمع جدیدالتاسیس "روحانیون مبارز"انتخاب شده بود
. همراه با امام جمارانی، وحمید روحانی ،نامه ای سرگشاده ای در اعتراض به قائم مقام رهبری نوشتند
درفوریه ۲۰۱۰(بهمن۱۳۸۸)یکی ازدسیسه چینان کروبی؛درامورمراسلات،"روحانی" توصیه کردکه دربرخورد
. با "فتنه " "منافقین" که مجددا درشرف احیا بود؛ ۱۹۸۹ -۱۹۸۸ [۱۳۶۸] ازهمین روش استفاده نمایند
وقتی که خمینی؛منتظری را ازعنوان قائم مقام رهبری و۳۵روز بعد ؛ازعنوان امام جمعه عزل کرد؛ بسیاری از
. دلایلش را مستند براین نامه ذکرنمود
نشر اصل نامه در روزنامه کیهان موقوف اعلام گردید که نشان دهندهٔ حسن نیت وزیرفرهنگ وارشاد محمد
. وقت ؛خاتمى میباشد
حذف سریع وی ازنیروهای امنیتی به میمنت ازمرحمت ازحسن نیت وزیر کشورعلی اکبر محتشم پوربود
. حذف تصاویرش از کلیهٔ دفاتر دولتی،نشانگر حسن نیت نخست وزیر موسوی بود
تحت بازداشت خانگی قراردادنش، به لطف وزیر اطلاعات وامنیت" محمد ری شهری" بودکه نظارت آنرا به معاون
. سیاسی خود "سعید حجاریان" محول نمود
علاوه براین تلاش دکتر امیرارجمند در فریب وگمراهی، چندین افسانه دیگراز سوء تفاهمات ،ومغلطه های
. دیگری نیز دررابطه با قتل عام زندانیان سیاسی درزندان های ایران در طول دوره وجود دارد
قتل عام ها؛در پاسخ به حمله به ایران توسط ارتش ملی سازمان مجاهدین خلق به رهبری مسعود رجوی "
". انجام گرفته
! این دروغ است
۱۸ رهبر خمینی فتوای ونابودی ازمنافقین( مجاهدین خلق) ومرتدین(چپ ها) را پیش ازآن تاریخ؛در شب
. ژوئیه ۱۹۸۸( ۹مرداد ۱۳۶۷) صادر کرده بود.ودو روز بعد ازآن بود که حمام های خون آغاز گردید
. ارتش آزادی بخش ملی ایران رجوی تا ۲۶ ژوئیه (مرداد ۱۷ )به خاک ایران تجاوز نکرده بود
احتمالا کاتالیزورحقیقی "سمی" خمینی رهبر میباست مینوشید تا در۱۶ ژوئیه ( ۷مرداد) به امضای توافق نامه
. آتش بس تن در دهد
". قتل عام ها یک اقدام ناگهانی توسط در شرایط بسیار خاص بود "
! این دروغ است
بازجویی مجدد اززندانیان؛ جداسازی و طبقه بندی آنان به سیاسی وغیرسیاسی، جدا کردن اعضای سازمان مجاهدین خلق ازسایرگروههای چپ،تائبین ازغیرتائبین ،آنان حکم حبس طولانی مدت داشتند ازآنکه حبسشان کوتاه مدت بود، زندانیان جدید اززندانیان قدیمی، ومشکل سازها ازمردم عادی از اواخر ۱۹۸۷وتا اوایل ۱۹۸۸
( ادامه داشت (حدودا ازآبانماه۱۳۶۶ تا بهمن ۱۳۶۷
رهبرخمینی اول برنامه های خود درباهٔ منافقین ومرتدین با شش نفردرمیان گذاشت :علی حسینی خامنه ای رئیس جمهور،سخنگوی مجلس و فرمانده قواعلی اكبر هاشمى رفسنجانى، وزیر فرهنگ وارشاد ومعاون فرمانده قواخاتمى ، قاضی عبدالکریم موسوی اردبیلی،دادستان کل محمد موسوی خوئینی ها، و پسرخودش
. رئیس حوزهٔ امام؛ احمد موسوی خمینی
این مشورت ها زمانی آغاز گردید که پیش ازآن تقسیم بندی زندانیان شروع شده بود،حداقل نه ماه قبل ازآغاز
. قتل های دسته جمعی
نقشهٔ آنان کشتارها و قتل عام های مکرربود .ما میبایستی این توطئه را درهم میشکستیم ودراین رابطه هیچ
( ترحمی جایزنمیدانیم. "(موسوی ، در مصاحبه با تلویزیون اتریش
! این دروغ است
قربانیان؛کسانی بودند که به جرمهای نسبتا جزئی بازداشت شده بودند؛کسانی که جرمشان سنگین تر بود؛خیلی پیشتر ازاین وقایع اعدام شده بودند. بار دیگر،باتوجه به این مطلب که از شروع کشتارها در زندانها
.شش روز پیش از حمله بوده؛نمی توانست این دو را مرتبط بهم دانست
" . کشتار ها تنها چند ماه طول کشید"
! این دروغ است
تحلیل سیاسی ارتباط میان اعدامها \ قتلها ،که نه تنها براساس گرایشهای سیاسی زندانیان،بلکه برمبنای تعداد اعدامهایی که همزمان باهم ،درزندانهای ایران انجام گرفته نشانگراین مهم است که آغازقتل عام ها که
. در ۲۰ ژوئیه ۱۹۸۸ (۱۱ مرداد ۱۳۶۷) شروع وتا ۱۰ آوریل ۱۹۸۹ (۲۱ فروردین ۱۳۶۸)ادامه داشته است
". حداکثر صدها نفر کشته شدند "
! این دروغ است
سازمان عفو بین الملل، درمحتاطانه ترین گزارش خود به سازمان حقوق بشر؛حداقل۴۴۸۲ نفررا اشاره نموده.درمنابع دیگراین رقم غالبا بر ۲۰۰۰۰ نفربالغ است. در یک نوارمخفیانه که درسلول زندان،ضبط گردیده رضا
. ملک، معاون وزیر سابق اطلاعات وامنیت به علی فلاحیان ،از تعداد ۳۳۷۰۰ نفر سخن میگوید
".آگاهی ازکشتارها،به مقامات زندان وتعداد انگشت شماری از رهبران بالارتبه محدودومنحصرمیگردید "
! این دروغ است
با توجه به تعداد کسانی که دراین نقشه دست داشته ، وطویلی مدتی که واقعه درطی آن تحقق یافت، صدها و حتی هزاران نفرازآن آگاه بوده اند.و ازآنجا که رهبرخمینی؛اول؛ حداقل نه ماه قبل از شروع اعدام ها؛طرح خود را مورد بحث وبررسی قرارداده بود؛فرصت کافی وجود داشته تا حرف ازآنچه قراراست روی دهد ؛درمحدوده
. نظام حاکم بپیچد
. به عنوان رئیس خاتمى ؛هیچ شکی نیست که موسوی پیشاپیش ،کاملا از جریان آگاه بوده است
خصوصا که دو نفراز زیردستانش نیز،"محتشم پور"وزیر کشور و وزیراطلاعات وامنیت "ری شهری"شدیدا در اعدامها نقش داشته اند.محسن سازگارا؛نیزکه بمدت هشت سال،پست معاونت نخست وزیر موسوی
. راداشته؛ احتمالا همچون رئیسش ازقضایا آگاه بوده. احتمالا تمام کابینه دولت آگاه بوده اند
،معاون "ری شهری " علی فلاحیان ، پیشاپیش آگاهی داشته.وبه همچنین معاون وزیرامورسیاسی حجاریان
. زیرا مسائل سیاسی جزء قلمرو اداری وی محسوب میشود
بسیار بعید است که تمامی وزرا ومعاونین وزیر ازقریب الوقوع بودن قتل عام ها نا آگاه بوده ویا حداقل ؛زمانی
. ازآنها که کشتارها درجریان میبود ؛ از آن آگاهی نداشته باشند
. هیچ کس به هیچ حرفی نگفت؛ درمیان آنهمه هیچ کس، به جز یک نفر
. تنها پاسخی که شنید غوغای جیرجیرک بود
. و فغان آنان که کشته میشدند
! روز ما خواهد آمد



24 June 2011

"People in Iran want regime change, not reforms"

English translation:


VOA Interviews Hossein from Tehran

They keep saying that each “Iranian is a leader”, and at the same time, they are oblivious to the slogans that people are chanting in the streets. In fact, they want to control the presence of the people in the streets. They also want to control their slogans. Regrettably, they view people as tools they can use to put pressure on the regime to advance their reform agenda; reform as they see fit.

I have attended many demonstrations and I can tell you that the people in the streets are much more radical than even people like me who is a reformist! These are the people who are at the front lines and who free the arrested from the grips of the security agents.

Mir-Hossein Mousavi and Mehdi Karroubi have been arrested. But, until you know who these people are and what they want, it is discouraging to head to the streets, get beaten by batons, endure the pain of tear gas, and hear the worst curse words directed at you and your family, then have someone else come and misrepresent your slogans. It is upsetting to see that someone else comes and issues statements on behalf of his/her party and on behalf of [the Iranian people], stating that this is how the Green movement thinks. I am referring to the statement issued on the night of February 14th.

These [actions] make people nervous. When you pay the price and they issue statements on your behalf…statements that you don’t even believe in…All I am saying is that a political party can express its own opinions, that is not an issue; even if the party says that it believes in the Supreme Leadership. It is an opinion. This is not a problem. But if a party emerges that says the Green Movement thinks this way or that way, then no. I personally believe that, like many of my friends, reformist parties are the minority. Mr. Mohajerani said some things in the past few days. In no way do we agree with him.

(Source: http://persian2english.com/?p=20724)

22 June 2011

Mr. Moussavi and the Prison Massacres of 1367 (1988)


Recently, Moussavi advisor Ardeshir Amir Arjomand made some statements about the degree of involvement of his boss, Mir Hossein Moussavi Khamenei, in the massacres of political prisoners in Iran’s prisons that began 20 July 1988 (29 Tir 1367).

The targeted prisoners belonged mainly to the Mujahedin-e Khalq, but were also from other leftist groups such as the Fedayan e- Khalq (Minority), Workers Party, Sazman-e Pakyar, Rah-e Kargar, Sarbedaran, Kurdish Democratic Party, even prisoners of the regime-supporting Hezb-e Tudeh and Fedayan-e Khalq (Majority).

Amir Arjomand is the self-appointed leader, along with likewise self-appointed Mojtaba Vahedi, of the self-proclaimed Coordination Council of the Green Path of Hope, which has usurped the Green Movement in absence of the self-anointed leaders who first expropriated the voice of the people in the streets for themselves, Mir Hossein Moussavi Khamenei and Mehdi Karroubi.

Amir Arjomand began his remarks that eventually Moussavi would have to give answers about his actions during this period.

Fair enough. It was certainly an issue during the presidential election campaign of 2009 (1388).

At campaign appearances at various universities around the country, Moussavi was met with cries of “Mir Hossein, give us an answer about 1988 (1367)!”, “Where were you in 1367 (1988) and how many did you kill?”, “Khavaran’s soil is still red!”, “67, 67 (88, 88)!”, and “Mir Hossein, ‘67 (‘88)!”.

Khavaran is the cemetery in which most of the massacre victims in Tehran’s prisons (Evin, Rajai Shahr, Gohar Dasht, etc.) were buried anonymously in mass graves.

The bloodbath was not merely an affair for the capital, however; it took place in prisons all across the country.

Students at those rallies also took aim at his main opponent, the incumbent: “Mahmoud Ahmadinejad: The source of discrimination and corruption!”, “Students die, but will never surrender!”, “Detained students must be released!”, “Free university students!”, and “Evin now accepts university students!”.

Amir Arjomand then went on to claim that Moussavi had resigned in protest yet continued at his post doing the work until the revision of the constitution in 1989 (1368).

That is a lie.

Had Moussavi done such a thing, it would have sent tremors throughout the ruling establishment that would have spilled out into the public at large. In truth, he remained in office as Prime Minister until the revision of the Constitution was approved on 28 July 1989 (6 Mordad 1368), abolishing that office.

The only person who spoke up against the atrocity was Deputy Rahbar (Leader) Hossein Ali Montazeri. After trying to stop the massacres himself, Montazeri wrote three open letters in early August 1988 (Mordad 1368), two to the Rahbar Khomeini and one to the three-member death committee at Evin Prison, in an attempt to end the slaughter.

The body count kept climbing.

Contrary to resigning in protest, Prime Minister Moussavi DEFENDED the bloodbath in an interview with an Austrian TV station in December 1988 (Aban 1367) by trying to connect it to the invasion of Iran by the Mojahedin-e Khalq from Iraq. He then suggested that if Allende had done the same in Chile in before the coup d’etat against him on 11 September 1973 (20 Shahrivar 1372), he and his government would have survived.

After Montazeri made public statements condemning both the ongoing prison massacres and the fatwa against author Salman Rushdie, on 23 February 1989 (4 Esfand 1367) Mehdi Karroubi, then Deputy Speaker of the Majlis and secretary-general of the recently formed Majma-e Rowhaniyun-e Mobarez (Association of Combatant Clerics), along with Emam Jamarani, and Hamid Rouhani, wrote an open letter of protest against the Deputy Leader.

(One of Karroubi’s conspirators in correspondence, Rohani, recommended in February 2010, or Bahman 1388, that the same methods used to deal with the “Monafeqin” in 1988-89 [1367] be revived for dealing with the “sedition”.)

When Khomeini dismissed Montazeri as Deputy Leader and removed him as leader of Friday prayers thirty-five days later, many of the reasons he cited were from that letter.

Publication of his letters in Keyhan was halted, courtesy of Minister of Culture and Guidance Mohammad Khatami.

His security guards were withdrawn, courtesy of Minister of the Interior Ali Akbar Mohtashamipur.

His portraits were taken down from all government office, courtesy of Prime Minister Moussavi.

He was placed under house arrest, courtesy of Minister of Intelligence and Security Mohammad Reyshahri, who delegated supervision of the task to his Vice Minister for Political Affairs, Saeed Hajjarian.

Besides Dr. Amir Arjomand’s attempt at deception and misdirection, there are several other myths, misunderstandings, and bald-faced lies about the massacres of political prisoners in Iran’s prisons during the period.

“The massacres were in response to the invasion of Iran by the Mojahedin-e Khalq’s National Army of Liberation, led by Massoud Rajavi.”

That is a lie.

Rahbar Khomeini issued the fatwa to begin the extermination of the Monafeqin (hypocrites, his name for the Mojahedin-e Khalq) and the Mortads (leftists) as previously discussed on the evening of 18 July 1988 (9 Mordad 1367). The bloodbath began two days later.

Rajavi’s National Liberation Army did not invade Iran until 26 July (17 Mordad).
The real catalyst was probably the “poison” Rahbar Khomeini had to drink by signing the cease-fire agreement on 16 July (7 Mordad).

“The massacre was an impulsive act brought on by extreme circumstances.”

That is a lie.

The requestioning of prisoners and segregating them by category—political and nonpolitical, Mojahedin-e Khalq from other leftists, repentant from unrepentant, those with long sentences from those with short ones, new prisoners from old prisoners, and trouble-makers from the general population—took place in late 1987 through early 1988 (roughly Aban 1366 through Bahman of 1367).

Rahbar Khomeini first discussed his plans for disposition of the Monafeqin and Mortads with six men: President Ali Hosseini Khamenei, Speaker of the Majlis and commander-in-chief Ali Akbar Hashemi Rafsanjani, Minister of Culture and Guidance and deputy commander-in-chief Khatami, Chief Justice Abdolkarim Moussavi Ardebili, Chief Prosecutor Mohammad Moussavi Khoeniha, and his son and personal chief-of-staff Ahmad Moussavi Khomeini.

This discussion had to have taken place before the division of prisoners began, at least nine months before start of the mass murders.

“They had plans to perpetrate killings and massacres. We had to crush the conspiracy—in that respect we have no mercy.” (Moussavi, from his Austrian TV interview)

That is a lie.

The victims had been convicted of relatively minor crimes; those convicted or arrested for capital offences had long since been dead. And, once again, since the killing started six days before the invasion, it couldn’t have been connected.

“The killings only lasted a couple of months.”

That is a lie.

Analysis of politically-connected executions/murders, not just their political affiliation but in numbers dying together, in Iranian prisons proves that the mass murders that began on 20 July 1988 (11 Mordad 1367) continued through 10 April 1989 (21 Farvardin 1368).

“At most hundreds were killed.”

That is a lie.

Amnesty International, the most cautious, human rights organization gives a body count of at least 4,482. A more often cited body count is approximately 20,000. In a tape made secretly in his prison cell, Reza Malek, former Deputy Minister of Intelligence and Security to Ali Fallahian, gave a body count of 33,700.

“Knowledge of the slaughter was confined to prison officials and a few leaders at the top.”

That is a lie.

With as many people as had to be involved, and for as long as it actually lasted, hundreds or even thousands had to know. And since Rahbar Khomeini first discussed his plan at least nine months prior to its execution, word had time to get around the ruling establishment of what was going to take place.
As Khatami’s boss, Moussavi no doubt knew well in advance.

Especially since two of his other subordinates, Minister of the Interior Mohtashamipur and Minister of Intelligence and Security Reyshahri, were likewise heavily involved in its execution. Deputy Prime Minister Mohsen Sazegara, Moussavi’s deputy for eight years, was probably kept as well informed as his boss. The whole cabinet was probably aware.

Reyshahri’s deputy, Ali Fallahian, had to have known in advance. The same can be said for Vice Minister for Political Affairs Hajjarian, since political affairs were his territory.

It highly unlikely that all the deputies of ministers and the vice ministers as well did not know of the impending massacres in advance or at the very least learn of them while they were going on.

No one spoke up, no one at all, except for one person.

His only reply was the chirping of crickets.

And the cries of the dying.

Rooze ma khahad amad.

[Postscript: Moussavi did, in fact, offer his resignation on 14 Sharivar 1367 (5 September 1988), but it had nothing to do with the prison massacres. In the letter, he cites terrorism abroad committed or assisted by agents of the Islamic Republic without knowledge of the cabinet. His complaint was not the actions themselves but the fact that he was not told about it ahead of time. He also cites administrative difficulties with President Khamenei and Speaker Rafsanjani. Khomeini refused the resignation as Moussavi knew he would. The letter can be found on Abolhassan Banisadr’s website: http://enghelabe-eslami.com/%D8%A2%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D8%A7%D8%AE%D8%A8%D8%A7%D8%B1/1933-------------67---.html]

20 June 2011

تأملاتی در سبز Meditations in Green



گروههاو شاخه های دانشجویی دیگربه این باور که اصلاحات و یا برگزاری انتخابات؛ می تواند آنها تغییرات مورد نظر آنان را تامین نماید؛معتقد نیستند.پیش از این، دانشجویان،قابلیت تمایز میان گروههای اصلاح طلبان و تندروها را، داشتند ؛اما حوادث ماههای اخیر؛موجب تغییرموضع آنان گشته. درحال حاضر؛دانشجویان معتقدند اگرچه ممکن است برخی از اصلاح طلبان ؛دربیان اهداف خود صادق باشند، با این وجود ؛صرفا در دستیابی
وعملکرد خود؛ناتوان هستند.حضور آنا ن در دولت تنها منجر به طولانی شدن عمرنظامی میگردد که،
". قابلیت اصلاحات ندارد."سعید رضوی فقیه ،رهبر دانشجویی ،۱۷ تیر۱۳۸۲
: خرس در جنگل سبز
آخرین هفته ماه سپتامبر، مردی ازطبقه متوسط که درحومهٔ جنگل زندگی میکرد ؛تصمیم گرفت برای اولین بار
". وتنها به شکار برود. یک شکارچی تازه کار، "سبز
. فصل شکار خرس بود
پس ازچند ساعت ردگیری ؛از بوته های اطراف صدایی شنیده شد ؛به ناگاه؛ خرسی ازآنجا بیرون آمد.مرد
. تفنگش را بالابرد. خرس برروی پاهای عقبی خود ایستاد. مرد شلیک کرد.تیرش خطا رفت
.خرس بسوی مرد هجوم برد، او را به زمین انداخت،لباسهایش را پاره پاره کرد، وبه او تجاوز کرد
آخرهفته بعد ،مرد مجددا به همان نقطه ازجنگل رفت.دوباره با همان خرس مواجه شد. زمانی که خرس از
. بوته ها بیرون آمد ،باز تفنگش را بسمت خرس نشانه گرفت؛دوباره تیرش خطا رفت
. مجددا؛خرس بسوی مرد هجوم برد، او را به زمین انداخت،لباسهایش را پاره پاره کرد، وبه او تجاوز کرد
. آخرهفته بعد ،دوباره مرد برای شکاربه جنگل رفت وتمام سناریو از تکرار گردید
. در واقع ،هرآخرهفته ؛ودرتمام طول فصل شکارودرطی پائیزماه ؛برنامه بهمین روال بود
.در نهایت،درپایان هفته سوم نوامبر،آخرین هفته فصل شکار خرس،تغییری درتوالی وقایع بوجود آمد
خرس ازمیان بوته ها بسوی شکارچی هجوم برد،مردشلیک کردوتیرش خطا رفت؛ خرس اورا به زمین انداخت و
. لباسهایش را پاره پاره کرد
"باری؛اینبار،خرس قبل ازاینکه به شکارچی تجاوز کند؛ مکثی کردو گفت:"تو دراصل برای شکاراینجا نمیآیی، نه ؟
: " معنای" سبز
رنگ سبز؛درفرهنگ های مختلف ودرطی هزارههای گوناگون؛معانی بسیارمتعدد وگاه ضد ونقضی داشته است.برای طرفداران حفظ محیط زیست؛بمعنای طبیعت است.درطی قرون وسطی در اروپا ؛ازآن بمثابه هر دو
معنا:"عشق و شهوت " استفاده شده؛معانی ضمنی که دراشعارفارسی همان دوران نیز متجلی می گردد.در
. برخی فرهنگ ها نیز، نشان دهنده حسادت وبخل میباشد
برخلاف معنای آن؛که برای مصریان باستان درحکم زندگی، باروری، و تولد دوباره است ؛نزد اقوام سلت ،رنگ سبز مظهرمرگ، پوسیدگی، و شیاطین است.با توجه به اینمطلب، انتخاب رنگ سبز،دردوران کنونی؛بعنوان نماد
. جمهوری ایرلند و خود کشور ایرلند کمی عجیب به نظر می رسد
در ایالات متحده، به رنگ سبز نیز نشان دهنده رفاه است،که تاحدودی به دلیل رنگ پول آمریکا میباشد.در
. آفریقا،معنای مشابهی دارد که نشان دهنده ثروت طبیعی این قاره است
برای میرحسین موسوی خمینی،و بسیاری دیگر،رنگ سبز نشان دهندهٔ هردومعنا :"اسلام" و "سید"، نوادگان
. حضرت محمد است .بهمین دلیل بود که وی،درانتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ ؛آن را انتخاب نمود
( موسوی ها؛همچنین کاظمی ها، ازنوادگان موسی بن جعفر بن کاظم، امام هفتم ائمهٔ اطهار(دوازده امام
. شیعه محسوب میگردند
از دیگر اعضای برجسته رژیم که ازهمین تبارمیباشند؛ میتوان از:روح الله موسوی خمینی، احمد خمینی موسوی، عبدالکریم موسوی اردبیلی، محمد موسوی خوئنیها، عبدالواحد موسوی لاری، و ابوالفضل موسوی
. زنجانی نام برد
با توجه به اینکه درسال های اول جمهوری اسلامی؛هدف اصلی مخالفاتهای سرسختانه دکتر محمود احمدی
. نژاد، جناح های چپ بودند،باعث تعجب است که چرا او رنگ قرمز بعنوان رنگ انتخاباتی خود انتخاب کرد
همچنین؛سبزرنگ امید است وبهمین دلیل ؛در ۱۱۶۸؛درفرانسه ؛ پیش از قرمز، سفید، وآبی بعنوان نخستین
. نماد انقلاب گزیده شد
: انقلاب سبز
جنبشی که درایران با انتخابات ملعون ۱۳۸۸ آغازگردید؛صرفا یک موضوع جانبی بود؛ وحتی عواقب بعدی و
. پسایندهایی که بلافاصله پس از آن انجام گرفت نشان دهندهٔ اینمطلب میباشد
انقلاب خفته ای که در خرداد ۱۳۸۸آغازشد؛ در۲۲خرداد با "رهبران"متظاهر اصلاح طلبان آغاز نگردید؛بلکه در روز بعد،در۲۳خرداد آغازشد.در آن روز،تظاهرات انبوهی درمخالفت با تقلب گستاخانه ای که درانتخابات صورت گرفته بودآغازشد ، راهپیمایی درسکوت که درآن بیش از یک میلیون نفرازشهروندان در خیابان های تهران و صدها هزار
. نفر دیگر در سراسر کشورشرکت نمودند
بیش از یک میلیون راهپیمایان که درسکوت خیابان راطی مینمودند؛صحنه ایست بسیارچشمگیر.درهمان
. حال؛چند هزار در پیاده روهاحرکت میکردند؛مانند آنچه اخیرا انجام گرفت؛ اما نه بهمان عظمت
خشم آنان؛ انفجار تحقیرها ؛ عداوت و سرکوبی هایی بود که در طی سی سال گذشته؛ تحت نظام جمهوری
. اسلامی، ولایت فقیه، و "آرمان و آرزوهای" از "امام" موسوی خمینی بدان گرفتار شده بودند
اعضای حقیقی جنبش سبز،"مردم خیابانها" بودند، وآنها خسته وآزاردیده بودند ؛(و حتی بیشترآنان در حال حاضرهمین احساس رادارند)مانند سگی که بیش از حد مورد ضرب و شتم قرارگرفته ،وشما نیمی از زندگی
. خود را صرف مداوای او نمائید
آرمانهای واقعی جنبش؛ آزادی مدنی، حقوق بشر،آزادی، برابری برای همه ایرانیان بوده وخواهد بود؛ ونه
. جمهوری اسلامی
: ریشه های سبز
. این جنبش ؛که به انقلاب سبز انجامید ؛ریشه در تظاهرات دانشجویی از تیرماه ۱۳۷۸ داردتظاهرات ازسوی بسیاری ازاستادان، روشنفکران مانند: اکبر گنجی ،عبدالکریم سروش، محسن کدیور، آیت الله منتظری ،حزب ملت ایران،جبهه ملی، نهضت آزادی، و حزب پان ایران، کارگران ، فروشندگان ،رانندگان تاکسی ،و حتی
. بازارحمایت وپشتیبانی می شد
و نه ازسوی پیروان خط امام، آنهایی که دانشجویان،فعالان حقوق زنان،کارگران،روشنفکران برای بازگشت
. بقدرت همکاری کرده بودند ؛جنبش باصطلاح"اصلاحات" نبود
درابتدا تعداد تظاهرکنندگان بالغ برصدها نفربود. پس ازحمله به خوابگاه های دانشجویی دردانشگاه تهران در۱۸تیرماه این تعداد به ده ها و حتی صدها هزار نفرافزایش یافت، ودامنهٔ تظاهرات به شهرستانهای دیگر؛
. سایراقشارمردم گسترش یافت
دفتر تحکیم وحدت درسعی خود مبنی برچسب اسلامی به تظاهرات زدن؛ شکست خورده، بعنوان مثال ،نتوانستند دانشجویان را به دادن شعار"الله اکبر!" ترقیب نمایند.درعوض، آنان شعارهایی مانند :(مرگ بر
. استبداد) و(یا مرگ یا آزادی) ، و پرسید : "خاتمى، خاتمى،کجایی؟ می دادند
در محکوم نمودن این حمله ؛ ازرئيس جمهور منتخبی که آنها برای انتخاباتش همکاری کرده بودند، نوایی
. جزصدای جیرجیرک ها در سکوت ؛بگوش نرسید
درنهایت در۲۳تیر؛ خاتمى و بقیه خود را متحدان"اصلاح طلبش"، ازجمله دفتر تحکیم وحدت، با شرکت در یک تظاهرات ؛که ازسوی رهبر انقلاب) سیدعلی حسینی خامنه ای؛ درجهت حمایت از "سیستم"براه انداخته
. شده بود؛ پاسخ خود راداد
خاتمى درجمع گروهی از دانشجویان در دانشگاه تهران در۱۶ آذر۱۳۸۳ گفت: "اگرمن عقب نشینی کردم، درمقابل نظامی عقب نشینی کردم،که بدان اعتقاد دارم ." ودر پاسخ به این سوال که دولت وی دربه اجرا درآوردن هر گونه اصلاحات واقعی ناموفق بوده؛چنین گفت :"از نظر من؛این امربرای نجات نظام حاکم ضروری
". بوده است
در پاسخ به ادعای خاتمى که آزادی های مدنی ایرانیان بیش ازهر کشوردیگری درمنطقه میباشد، یکی از
"! دانشجویان فریاد زد : "ما آزادی قبل ازبیان داریم. فقط آزادی پس از بیان نداریم
"برای اطلاعات بیشتردرگسترش ادعای آزادی و آزادی های مدنی دردولت خاتمى، توصیه میکنم فیلم "دایره
. ساختهٔ جعفر پناهی درسا ل۱۳۷۹ را نگاه کنید
پس از مشاوره با پسر عمویش ، رهبر حسینی خامنه ای، این پیشنهاد را ردنمود.مجددا؛در سال ۱۳۸۴ همان موقعیت را بوی پیشنهاد دادند، اما پس از نشستی با کروبی ، خاتمى و محمد موسوی خهوئنیها، سه زمامدارارشد مکتبیون (رادیکال ها) گلهای سرسبد روحانیون مبارز؛ بار دیگراین این پیشنهاد رد گردید
این جنبش به اصطلاح "اصلاحات"پیش ازآنکه در مورد تغییر حقیقی باشد؛بیشتربه تبلیغات برای بازگشت مجدد پیروان خط امام، یا ماکتبیون (رادیکال ها) به حیطهٔ قدرت است.مانند سال های اول جمهوری اسلامی که آنان
. قدرت را انحصارا در اختیار خود داشتند
: بذرهای سبز
هنگامیکه سعید حجاریان ودارودسته اش در مرکزمطالعات استراتژیک برای بازگشت پیروان خط امام با عنوان نوین "جنبش اصلاحات "؛ برای انتخابات ریاست جمهوری۱۳۷۶ برنامه ریزی میکردند؛انتخاب اولشان؛
. بجای رئیس قبلی شان ، نخست وزیر اسبق موسوی خامنه ای؛ وزیرسابق فرهنگ و ارشاد "خاتمى" بود
در سال ۲۰۰۹ ، رهبری به اصطلاح "اصلاح" جنبش مجددا به نخست وزیر سابق موسوی خامنه ای رادرنظر داشت. ولی تعلل وعدم تصمیم گیری وی موجب گردید که آنها یک باردیگر خاتمى را نامزد ریاست جمهوری خود؛معرفی نمایند. هنگامی که موسوی خمینی بطو ناگهانی شرکت خود در رقابتهای انتخاباتی را اعلام
. نمود؛خاتمى به سرعت از قدرت کناره گرفت و او راتحت حمایت و پشتیبانی کامل خود قرار داد
میرحسین موسوی خامنه ای؛حتی ازیکسال قبل از برپائی جمهوری اسلامی؛ازعوامل داخلی رژیم محسوب میگردد. علاوه بر مدتی خود بعنوان نخست وزیرایران، فعالیت داشته؛دارای مناصب وپست های متعددی را در رژیم ،بعهده داشته که از اینجمله میتوان مشاور ارشد هر دو رئیس جمهوری هاشمی رفسنجانی و خاتمی را
. نام برد
برخلاف تبلیغات انتخاباتی خود ادعا می کرد که ازمهرهٔ اصلی دولت نیست؛وهرگزچیزی بیش از یک نقاش و معمار نبوده، حتی در زمان انتخابات رئيس جمهوریش ؛عضو فرهنگستان هنر، تحت نظارت وزارت فرهنگ وارشاد
. ؛ و همچنین درهردو شورای عالی انقلاب فرهنگی و مجمع تشخیص مصلحت نظام عضویت داشته است
علاوه بررئیس جمهور اسبق خاتمى، مبارزات انتخاباتی موسوی به طور جدی توسط مجمع روحانیون مبارز ،
. سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، جبهه مشارکت ایران اسلامی، و دفتر تحکیم وحدت حمایت میشد
. در طول مبارزات انتخاباتی، او خود را بعنوان یک "اصلاح طلب اصولگرا " معرفی میکرد
که خیلی بمثابه عضوحاشیه ای بنظر نمیرسد، مگه نه؟
هر گاه یک سیاستمدارحاشیه ای از سایه خود بیرون خزید و ادعای مهرهٔ اصلی نبودن کرد؛ابتداببینید که چه
. کسانی حامیانش هستند. و پشت سر و کیف پول خودتان خوب بپائید
: مکانیسم سبز
انقلاب سبز ۲۳خرداد ؛در روز بعد ازانتخابات جعلی ۱۳۵۷ آغازگردید که البته همه ما ازروند ومسیرآن درطی
. همان تابستان آگاهیم
در اواسط ماه اوت ، (پس ازاینکه به مدت دو ماه پیروانش را بلاتکلیف رها نموده بود )، موسوی خامنه ای؛تاسیس راه سبز امید ، را اعلام کرد وگفت :" این گروه یکی دیگراز احزاب سیاسی، که آزادتراست، و
. سازمان های انبوه مردمی را مشمول میشود
این جریان دربینابین محاکمات استالینی وبیرحمانهٔ اصلاح طلبان، فعالان، رهبران دانشجویی ،ودیگرافرادی که رژیم صرف نظراز فقدان هرگونه شواهد؛بجرم مشارکت دراعمالی که "شرارت آمیز "مجازات میرساند؛بوقوع
. پیوست
هیچگونه تظاهرات مخالفت آمیزی با این محاکمات صورت نگرفت. دربیانیه های بعدی ، موسوی خامنه ای گروه جدید خود را بعنوان یک حزب سیاسی اصلاح طلب؛هماهنگ با سایر احزاب سیاسی اصلاح طلب نامبرد. به
. توضیحاتی که در بخش فوقانی بدانها اشاره کرده ام مراجعه نمائید
به جای اینکه این سازمان ؛یک گروه آزادو بازباشد، اخذ وصدورتصمیم گیری های سیاسی واستراتژیکی برعهدهٔ کمیته مرکزی گروه بود که در ابتدا فقط شامل خوداو وهمسرش، زهرا رهنورد بروجردی بود. اما اکنون همکاراسبق" مهدی کروبی" نامزد سابق انتخاباتی نیزبدانها پیوسته به نوع مانند"مرکز گرایی دموکراتیک" لنین
از آنجایی که خوداو و مهدی کروبی به خانه هایشان بازداشت کرده اند، سخنگوی راه سبز امید ؛ شورای هماهنگی راه امید سبز شده است که به همان اندازه دموکراتیک ، اعضای آن بهمان حد فراگیرهستند:مشاورموسوی خامنه ای، اردشیر امیرارجمند ومشاورکروبی ، مجتبی واحدی میباشندکه
. هردو؛مانند اربابانشان ازمدافعان جنبش به اصطلاح، "اصلاح طلب"هستند
همچنین ؛گروههایی مانند شورای هماهنگی جبهه اصلاحات و شورای هماهنگی نیروهای انقلاب اسلامی
. هستند که تحت نظام جمهوری اسلامی، فعالیت دارند
همانطور که درمقالات قبلی اشاره شد،فعالیتهای راه امید سبز(و شورای هماهنگی آن) با سایرسازمان های
. اصلاح طلب دیگر؛فوق هماهنگ است
ومجددا ، همانطور که قبلا اشاره شد،اخبار وسایر رسانه های تبلیغاتی به طورمستقیم وبطرزچشمگیر به خامنه ای موسوی و کروبی متصل است وازآنها کسب تکلیف مینمایند و با سایرسازمان های جنبش "اصلاح
. طلب"همگامند
بازداشت خانگی" که دو"رهبران سبز" بدان محکوم شده اند مانند همان تنبیه کودکان وحبسشان دراتاق خود "
. بخاطر رفتار بد و بی ادبانه است
حداقل ،اگرآنرا با سایربازداشتهای خانگی دیگر،مانند نخست وزیرسابق،محمد مصدق ؛که بمدت چهارده سال پس ازعزل خودتوسط همین جریان (برخی ازآنان همان افراد) که جمهوری اسلامی را به ایران آوردند؛ تحمل
. نمود.و یا به مدت پانزده سالی که "آنگ سان سو چی"دربرمه ازآن رنج می برد
بعد روز سوم انقلاب سبز؛پس ازآنکه هیچگاه کسی آنها را درمیان معترضان ندیدن، بسیاری میپرسیدند"موسوی از کجا است؟" و "کروبی از کجا است؟"ممکن است همان افراد، اکنون همین سوال را ازخود بپرسند.زندانیان سیاسی و سایر زندانیان عقیدتی در زندانهای ایران، حتی بعضی از مخوف ترین زندانها
. مانند اوین و رجائی شهر و گوهر دشت ؛ قادر به ارسال پیام به جهان خارج هستند
بخصوص چندین مورد آنرا که مجید توکلی،همچنین نسرین ستوده،وعیسی سحرخیز؛را که چنین پیامهایی ارسال نموده اند را شاهد بوده ام .درطی"درگیریهای" درایرلند شمالی از ۱۳۴۸ تا ۱۳۷۷؛جمهوریخواهان ایرلندی؛ درزندانهایی که ازحداکثرسطح امنیتی"ایچ _ بلوک "در"لآنگ کش "واقع در ایرلند شمالی ؛ازروشهای مختلف پنهانی؛ برای ارتباط با سازمانها وخانواده های خود استفاده میکردند.حتی؛"بابی سندز" درحالیکه دراعتصاب غذا بسرمیبرد؛ و با موفقیت درانتخابات پارلمان انگلستان شده ؛کرسی "لآنگ کش " را از آن خود کرد
اگر موسوی خامنه ای و کروبی واقعا می خواستند با خارج ازحبس خود ارتباط برقرارکرده ، پنهان نشوند واجازه
. ندهند دیگران آتش برمعرکه باشند، میتوانستند
: جنبش سبز
تنها کارخوبی که موسوی خامنه ای برای جنبش انجام داد توزیع تی شرت ، کلاه ، روسری، روبان، مچبند سبز رنگ بود.بدینوسیله؛کثریتی که پیش ازاین خاموش به جمع نیروهای مختلف اصلاح طلبان ذکر شده؛پیوستند.که بلافاصله ؛مبدل به نمادوسمبل تظاهرات وچوبی سترگ درلابه لای چرخهای رژیم گردید
همچنین ثابت کرد یک اکولایزر بزرگ است. یکی ازتظاهرکنندگان اظهار داشت که به پوشیدن سبز افتخارمیکند.نه تنها به دلیل اینکه برایش معنای مقاومت در برابر ظلم و استبداد رادارد؛ بلکه به این دلیل زمانی که وی،که از ساکنان جنوب تهران است،"سبز" به تن دارد، کسی ازاینکه اوازکدام قسمت شهرآمده نمی
. پرسد،وبلافاصله خود را بعنوان عضوی پذیرفته شده ،متعلق به گروه ویکی از"آنها " میبیند
بغیرازاین ، کروبی ، وسایر رهبران اصلاح طلب (به ویژه خاتمى) ، شعارهای مردم در خیابان ها، محکوم کردند خود را از اقدامات مردم کنارکشیدند، و بطور کل ؛بامخالفتهای شدید خود؛هرچه در قدرت داشتند در جهت سرکوب جنبش مردمی که نا امیدانه فریاد آزادی و کرامت سرداده بودند؛انجام دادند
به اضافهٔ توهین های جراحت آمیزشان ، آنها حتی درموارد متعدد مدعی گشتند که هوادارانشان میبایستی درمراسمهای خودبزرگ کننده وپرزرق وبرق رژیم ؛شرکت نمایند. حتی در۲۲ بهمن ۱۳۸۸، موسوی خامنه ای گفت که اعضای جنبش میبایستی تمام نمادهای مشخصه را در خانه های خودبگذارند؛ به طور خاص از هر چیز
. سبزی
"سبز"بودن آسان نیست ، به ویژه زمانیکه شما نه تنها با باطوم، گاز اشک آور، مشت و گلوله بسیجی ها ؛همچنین پلیس و دادگاه و زندان توسط رژیم مواجه هستید ؛بلکه،ازسوی کسانی که به شما اعتماد کرده
. بودید؛ بحال خود رهاشدن ؛سنگ پرانیها واز پشت خنجرزدن ها
آنها هیچگاه وهیچ زمان حتی خواستار تغییرات واقعی؛ که به نفع مردم ایران باشد ،نبوده ند وبسیار کمترازآن ؛دراین راستا قدمی برنداشته اند.در موارد متعدد؛ با تغییر قانون اساسی مخالف نمودند.آنان از مردم ایران؛ تنها
. درنزاعهای بی پایانشان با نظام حاکم ؛ برای معامله وچانه زنی استفاده کرده اند
شعار"اصلاح طلبان "رابه یاد داشته باشید، که توسط طراح واستراتژیست؛ معاون وزیرسابق اطلاعات امنیت در امور سیاسی ؛سعید حجاریان ابداع شد: "هدف ما اینست که دشمنان نظام را به منتقدان ومنتقدان را به
" . طرفداران مبدل نمائیم
زمانیکه کودک هفت یا هشت ساله ای بودم، یکی از همسایگان قلدرمان؛من را زد ودریک گودال پراز گنداب که در نزدیک مخزن فاضلاب قرار داشت پرت کرد .هر بارکه سعی میکردم بالا بروم؛ گریان و متعفن، کبود شده و زخمی ، سر تا پا آلوده به شاش و گه، خدا می داند چه چیزهای دیگر، او مرا دوباره بداخل چاله هل میداد
! ومیخندید. بله ،این ماجرا واقعا اتفاق افتاده است
خواهش میکنم؛ اگر شمایی که این متن رامیخوانید؛ یکی ازهمانهایی هستید که "مردم خیابان ها"نام گرفته اند، دانش آموزان، زنان خانه دار، فعالان، کارگران ، مستضعفین، روشنفکران ، بازاریان، کارگران، و غیره،که همچنان به حمایت از موسوی خامنه ای و کروبی و یا به اصطلاح "اصلاح طلبان " ادامه میدهند، به خاطر خدا،
! بس کنید
درغیراینصورت؛ عمل شما درست مثل همان قلدری است که در کودکی ام میباشد ، که درتلاششان برای
. صعود آنان را در خندقی پر از شاش، گه، و خدا می داند چه چیز دیگر ؛سوق میدهید
و اگر شما ؛جزء کسی که هنوزبه این اصلاح طلبان معتقد است وبارها و بارها عشق و ارادت خود را به جمهوری اسلامی، بویژه روزهای اولیه آن ، ولایت فقیه، آرمان ها و خواسته های "امام" خمینی و قانون اساسی کنونی وبراین باورهستید که دولت به نحوی جادویی آزادی ، استقلال، دموکراسی سکولار، و حقوق برابر،ایجادخواهدنمود؛ پس من تنها یک سوال از شما دارم : شما واقعا برای شکار اینجا نمی آیید ، نه؟
! روز ما خواهد آمد